داستان غم انگیز پدروپسر
مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود که ناگهان پسر 4 ساله اش سنگی برداشت و با ان چند خط روی بدنه ماشین کشید مرد عصبانی شد دست پسرش را گرفت و چندین بار به ان ضربه زد او بدونه اینکه متوجه باشد با اچار فرانسه ای که در دست داشت این کار را میکرد.در بیمارستان پسرک به دلیل شکستگی های متعدد انگشتانش را از دست داد وقتی پسرک پدرش را دید با نگاهی دردناک پرسید بابا کی انگشتانم دوباره رشد میکند مردبسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد او به سمت ماشین برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به ان ضربه زد در حالی که از کرده خود بسیار ناراحت و پشیمان بود جلوی ماشین نشست و به خط های که پسرش کشده بود نگاه می کرد پسرش نوشته بود(دوست دارم بابای) روز بعد مرد خودکشی کرد
عصبانیت ودوست داشتن هیچ حدوحدودی نداره پس دوست داشتن را انتخاب کنید تا همیشه یک زندگی زیبا داشته باشید
چهارشنبه 21 دی 1390 - 11:14:09 AM