که صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟ مادر گفت : ۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم تولدت مبارک . پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد صبح سراغ مادرش رفت . وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت� ولی مادر دیگر در این دنیا نبود . . . |
توی تقویم می نویسم تا بمونه یادگاری
روز تلخ عاشقی مون گفتی که دوستم نداری
می چکه قطره ی اشکم روی این جمله آخر
حتی این قلم نداره این شکست تلخ را باور
می گذره ماهی و سالی اما باز پر از غروبم
هر کی حالم و می پرسه به دروغ میگم که خوبم
نمی خوام کسی بفهمه با پریدنت شکستم
رفتی و تنهای تنها با خیال تو نشستم
تو تقویم می نویسم رفت اونی که عاشقم کرد
دیگه خورشیدی ندارم واسه این روزهای دلسرد
ولی تو ، تویی که رفتی حرمت عشق و شکستی
روی التماس چشمام، چشمای نازت رو بستی
تقویم از اسم تو پر شد اما جات خالی اینجا
منم و خاطره ی تو منم و قصه فردا
سلام رها جون..خیلی بحال وغمگین بود....مرسی
23651 بازدید
2 بازدید امروز
171 بازدید دیروز
390 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian